معنی حمله کننده

فارسی به انگلیسی

حمله‌ کننده‌

Assailant, Attacker

فارسی به عربی

حمله کننده

محتل، معتدی، مهاجم


حمله

اندفاع، بدایه، صرع، مخالفه، نوبه، هجوم، هستیریا، وصول

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

حمله

حمله. [ح َ م َ ل َ] (ع ص، اِ) ج ِ حامل: حملهالعرش، بردارندگان عرش. (مهذب الاسماء). حمله ٔ قرآن: اشراف امتی حمله القرآن.

فرهنگ عمید

حمله

یورش،
هجوم در جنگ،
(اسم) (پزشکی) [عامیانه] = صرع
(اسم) (پزشکی) اختلال ناگهانی در یکی از اعضای بدن، مانند قلب یا مغز،
[مجاز] اعتراض یا انتقاد شدید،
* حمله ‌آوردن: (مصدر لازم) هجوم آوردن، یورش آوردن،
* حمله بردن: (مصدر لازم) هجوم بردن، یورش بردن،
* حمله کردن: (مصدر لازم) = حمله بردن

حامل

فرهنگ معین

حمله

(حَ مَ لَ) [ع. حمله] (ص. اِ.) جِ حامل، حمل کنندگان، برندگان.

(مص ل.) آهنگ جنگ کردن، هجوم بردن، 2- (اِ.) هجوم، یورش، غش (پزشکی)، دفعه. [خوانش: (حَ لِ یا لَ) [ع. حمله]]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حمله

آفند، تاختن، تازش، تک، تاخت

کلمات بیگانه به فارسی

حمله

تاختن - تازش

فرهنگ فارسی هوشیار

حمله

آهنگ بر دشمن در جنگ

فارسی به ایتالیایی

حمله

aggressione

معادل ابجد

حمله کننده

212

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری